وطن خواه ملی اندیش ایران شهر ما

ساخت وبلاگ

وطن خواه ملی اندیش ایران شهر و فردای ما

خنک انکه جز تخم نیکی نکشت.؛ و اگر نه در این سرای دو روزه بی اعتبار...همه خاک دارند بالین و خشت. در یک نگاه فکورانه برای ما ادمی زادها این جهان زندان است و ما زندانیان.باری کیفیت زیستن هر یک از ما با دیگری فاصله ها دارد .برخی مصروف حطام دنیایند و بعضی بر همام خرد اشیانه کرده.

به تعبیر سزاوار خواجه شیراز که "صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست"عده ای چند نشینند که خواجه دینار و دنیا کی به در اید و عده ای اقیلم اندیشه را به تماشا نشسته؛ در برابر ، مصاحبت با اهل علم، نور است و تاریکی زدا. کلام نغزی است از امام صادق که" یا عالم باش يا آموزنده علم يا دوستدار اهل علم، و چهارمين مباش كه به سبب دشمني با آنان هلاك مي­شوي"

برای بنده عمری به ثمن بخس گذشت تا این معنا را باور کنم.حال هر بزرگی که از قبیله معرفت بار سفر می بندد حسرت می خورم که ای کاش ای کاش محضرش را درک می نمودم و "تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی".

استاد "سید جواد طباطبایی" در یک کلام وطن خواه ملی اندیش بود که "زمانه جوان گشت از پند اوی". گوهری که حکایت سرگذشت او در زمان چنانست که " بد عهدی زمانه زمانم نمی دهد".افسوس که به قول فردوسی "جهان را چنین است ساز و نهاد .که جز مرگ را کس ز مادر نزاد".

اثار طباطبایی با ما حرف می زند. او فیلسوفی عاشق ایران بود. همین کافی است تا انگیزه یابم تا کتابهایش را تورق کنم. اول کتاب ، اما اخر اثر اوست؛در بخش در امد می نویسد:

"این کتاب جستاری در باره مشکل ایران است....در تکاپو بودم تا این اثر را پیش برم...اما پس پرده اوای جرسی به گوشم رسید.در میانه خواب و بیداری نیز به چشم دل می دیدم که بیش ار پیش نشانه هایی از پایان راه در افق در حال پدیدار شدن است و و چنین می نمود که شب نزدیک و راه طلب تاریک و ره باریک تر از همیشه شده است.انگاه که ناچار گذارم به بیمارستانی افتاد و پی بردم کار درمان طولانی و عاقبت نامعلوم"....

فهم تفسیر حقوقی از اندیشه مشروطه خواهی ایران و طرحی از یک نظریه عمومی در رابطه با مشروطیت اخرین تصویرهای دلالت گر عزم او بود .

ایران به عنوان ایرانشهر ناظر بر وضع ایران بزرگ فرهنگی در تاریخ طولانی ان است؛روایتی از حضور عقل عقلایی و خرد جمعی را در اندیشه ایرانی عصر مشروطه نشان می دهد که متاثر از عنصر اجتهاد و زمان باروی است و در عین اینکه در قانون اساسی مشروطه عقل روزامد زمان باور ظهور دارد اما از ریشه ها و پیشنیه های بومی نیز فارغ نمی شود. تمیاز میان اسلام و مسیحیت و نقش ان در اصلاح دینی را نقطه عزیمت این تغییر خواهی می بیند و رویدادهای نظری تاسیس نهاد دادگستری و انقیاد به مقتضای حکومت قانون و استوار شدن شالوده ملیت و دولت مدرن را به تصویر می کشاند.

سخنی بزرگ و ادعایی تحسین برانگیز دارد که " ایرانیان کهن ترین قومی هستند که خود را به عنوان ملت فهمیده و در میهن خود دولتی تاسیس کرده که می توان دولت ملی نامید."

"جنبش مشروطه خواهی با تاسیس حکومت قانون ،ایران را به دوران جدید وارد و بدین سان همه شئون کهن ان را نو ایین کرد."در ایران این نو شدن به معنای خلق از عدم نبود.بلکه همه مواد نو شدن در تاریخ فرهنگی ایران وجود داشت و مشروطیت صورتی نوایین به ان مواد داد.او قصد داشت به مساله مشروطیت از دیدگاه حقوق و حقوق عمومی بنگرد و امر ملی را به عرصه عمومی بکشاند. او بزرگترین وظیفه دولت ملی را صیانت از وحد ملی و منافع ملی می دانست و ابراز می داشت"در قلمرو سیاست تنها می توان ملی اندیشید و تنها منطق این نوع اندیشیدن منطق منافع ملی است.در دوران جدید که " عصر ملت ها " است هر استراتژی باید افزون بر درنظر گرفتن الزامات امکانات و توانایی های مادی و معنوی ،به پیامدهای منطق امر ملی تن دهد و تنها یک ملت می تواند یک استراتژی برای دفاع از خود و تایمن منافع خود داشته باشد و این امر مستلزم داشتن فهمی از امر ملی و منافع ان است...ملت را نمی توان به یک حزب فروکاست...هر حزبی به انچه دارد خشوحال است اما انچه یک حزب دارد همه ان چیزی نیست که یک ملت دارد .یک ملت چیزی بیشتر از داشته های حزب دارد و استراتژی ملی باید ناظر بر این داشته ها باشد..." معیار او ملت و منافع ملی بود و نه هیچ پیرایه دیگر.بدرود نویسنده وطن خواه ملی اندیش ایران شهر ما

وطن خواه ملی اندیش ایران شهر و فردای ما

خنک انکه جز تخم نیکی نکشت.؛ و اگر نه در این سرای دو روزه بی اعتبار...همه خاک دارند بالین و خشت. در یک نگاه فکورانه برای ما ادمی زادها این جهان زندان است و ما زندانیان.باری کیفیت زیستن هر یک از ما با دیگری فاصله ها دارد .برخی مصروف حطام دنیایند و بعضی بر همام خرد اشیانه کرده.

به تعبیر سزاوار خواجه شیراز که "صحبت حُکّام ظلمتِ شبِ یلداست"عده ای چند نشینند که خواجه دینار و دنیا کی به در اید و عده ای اقیلم اندیشه را به تماشا نشسته؛ در برابر ، مصاحبت با اهل علم، نور است و تاریکی زدا. کلام نغزی است از امام صادق که" یا عالم باش يا آموزنده علم يا دوستدار اهل علم، و چهارمين مباش كه به سبب دشمني با آنان هلاك مي­شوي"

برای بنده عمری به ثمن بخس گذشت تا این معنا را باور کنم.حال هر بزرگی که از قبیله معرفت بار سفر می بندد حسرت می خورم که ای کاش ای کاش محضرش را درک می نمودم و "تَرکِ گدایی مکن که گنج بیابی".

استاد "سید جواد طباطبایی" در یک کلام وطن خواه ملی اندیش بود که "زمانه جوان گشت از پند اوی". گوهری که حکایت سرگذشت او در زمان چنانست که " بد عهدی زمانه زمانم نمی دهد".افسوس که به قول فردوسی "جهان را چنین است ساز و نهاد .که جز مرگ را کس ز مادر نزاد".

اثار طباطبایی با ما حرف می زند. او فیلسوفی عاشق ایران بود. همین کافی است تا انگیزه یابم تا کتابهایش را تورق کنم. اول کتاب ، اما اخر اثر اوست؛در بخش در امد می نویسد:

"این کتاب جستاری در باره مشکل ایران است....در تکاپو بودم تا این اثر را پیش برم...اما پس پرده اوای جرسی به گوشم رسید.در میانه خواب و بیداری نیز به چشم دل می دیدم که بیش ار پیش نشانه هایی از پایان راه در افق در حال پدیدار شدن است و و چنین می نمود که شب نزدیک و راه طلب تاریک و ره باریک تر از همیشه شده است.انگاه که ناچار گذارم به بیمارستانی افتاد و پی بردم کار درمان طولانی و عاقبت نامعلوم"....

فهم تفسیر حقوقی از اندیشه مشروطه خواهی ایران و طرحی از یک نظریه عمومی در رابطه با مشروطیت اخرین تصویرهای دلالت گر عزم او بود .

ایران به عنوان ایرانشهر ناظر بر وضع ایران بزرگ فرهنگی در تاریخ طولانی ان است؛روایتی از حضور عقل عقلایی و خرد جمعی را در اندیشه ایرانی عصر مشروطه نشان می دهد که متاثر از عنصر اجتهاد و زمان باروی است و در عین اینکه در قانون اساسی مشروطه عقل روزامد زمان باور ظهور دارد اما از ریشه ها و پیشنیه های بومی نیز فارغ نمی شود. تمیاز میان اسلام و مسیحیت و نقش ان در اصلاح دینی را نقطه عزیمت این تغییر خواهی می بیند و رویدادهای نظری تاسیس نهاد دادگستری و انقیاد به مقتضای حکومت قانون و استوار شدن شالوده ملیت و دولت مدرن را به تصویر می کشاند.

سخنی بزرگ و ادعایی تحسین برانگیز دارد که " ایرانیان کهن ترین قومی هستند که خود را به عنوان ملت فهمیده و در میهن خود دولتی تاسیس کرده که می توان دولت ملی نامید."

"جنبش مشروطه خواهی با تاسیس حکومت قانون ،ایران را به دوران جدید وارد و بدین سان همه شئون کهن ان را نو ایین کرد."در ایران این نو شدن به معنای خلق از عدم نبود.بلکه همه مواد نو شدن در تاریخ فرهنگی ایران وجود داشت و مشروطیت صورتی نوایین به ان مواد داد.او قصد داشت به مساله مشروطیت از دیدگاه حقوق و حقوق عمومی بنگرد و امر ملی را به عرصه عمومی بکشاند. او بزرگترین وظیفه دولت ملی را صیانت از وحد ملی و منافع ملی می دانست و ابراز می داشت"در قلمرو سیاست تنها می توان ملی اندیشید و تنها منطق این نوع اندیشیدن منطق منافع ملی است.در دوران جدید که " عصر ملت ها " است هر استراتژی باید افزون بر درنظر گرفتن الزامات امکانات و توانایی های مادی و معنوی ،به پیامدهای منطق امر ملی تن دهد و تنها یک ملت می تواند یک استراتژی برای دفاع از خود و تایمن منافع خود داشته باشد و این امر مستلزم داشتن فهمی از امر ملی و منافع ان است...ملت را نمی توان به یک حزب فروکاست...هر حزبی به انچه دارد خشوحال است اما انچه یک حزب دارد همه ان چیزی نیست که یک ملت دارد .یک ملت چیزی بیشتر از داشته های حزب دارد و استراتژی ملی باید ناظر بر این داشته ها باشد..." معیار او ملت و منافع ملی بود و نه هیچ پیرایه دیگر.بدرود نویسنده وطن خواه ملی اندیش ایران شهر ما

يادداشت هاي محمد صالح نقره كار...
ما را در سایت يادداشت هاي محمد صالح نقره كار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : enoghrekarc بازدید : 62 تاريخ : سه شنبه 16 اسفند 1401 ساعت: 15:38