شهروندی نوظهور و حکمرانی تحول پذیر
- شهروندی در ایران امروز قابل قیاس با دهه گذشته نیست. این یک واقعیت مستند است.مردم دانا تر و به حقوق خود واقف تر و در کوران اخبار و اطلاعات، دنیا دیده تر شده اند. از بازه زمانی اطلاق مردمان به رعایای تحت سایه ملوکانه در کنف تفقد و مرحمت دولت علیه تا شهر وندان عصر ارتباطات دوره مدیا کراسی ، ذائقه زیست شهروندی ، تغییرمستمر و بی توقف یافته است. گاهی این خصلت نو شونده ، مرزهای پیش بینی پذیری را در می نوردد و نظام سیاسی و نظم حقوقی را پشت سر می گذارد.مقاومت ها در قبال تحول خواهی نوشونده اغلب بی اثر و درد سر ساز بوده و این چرخه ایستا پذیر نیست.ایا حکمرانی همپای این تغییرات تحول پذیر بوده است ؟!
- یک مفهموم کلیدی در رساله یک کلمه مستشار الدوله تبریزی دستاویز میراث مشروطه خواهی ایرانی است و ان اینکه قانون و ساختار حکومت باید با اراده و خواست ملی همساز بوده و راه را برای زیست خجسته همگان فراخ کند. خواست مردمان در حال تغیر و تکون مدام است.نمی شود سرعت بی ترمز تکنولوژی را فریز کرد و ادراک های نوین از انسان و جهان در جغرافیای دهکده جهانی را به دست کتمان و نسیان سپرد.اینجاست که گسل های فاصله نسلی خود را نمایان می کند. اصلاح رابطه میان حکومت و شهروندان قرین با بازسازی نظم سیاسی دموکراتیک است . جامعه ایران امروز با همه توان به ما می گوید در حال دگرش و تغییرست.اگر شنوا نباشیم عرصه را می بازیم و غفلت از سازگاری با تحول در تاسیسات سیاسی و تنظیمات حقوقی ذکر مصیبت بارست.
- چالش های فاصله نسلی بین افراد خانواده و طبقات سنی جامعه منحصر نیست و به بافت و ساخت حکمرانی نیز تسری می کند . نمود این تغییر در باور و ظاهر شهروندان نسل های نو و دهه هشتادی ها و نودی ها متجلی است. این فاصله در تحلیل میانگین سنی مسئولان کشور و ساخت سیاسی کهنه شده و خاک خورده حکایت ها و دلالت هایی دارد . اگر نپذیریم پیامدهای این تغییر در ساحت سیاسی و حقوقی و اجتماعی را قطعا با وضعیت ناهموار و مخربی گریبانگیر خواهیم شد. کتمان فاصله و دیده نشدن تغییر ها و متغیرها همه مزید علت است. باید دستی بر سر نظام سیاسی و حقوقی کشید و تغییر خواهی را به ورطه عمل اورد.
- مفهوم شهروندی نوین ، امروز در نقطه مقابل رعیت گرایی حکمرانی های سنتی و اقتدار خواه قرار می گیرد.لذا نمی توان ان را از ارزش های حقوق بشری چون برابری خواهی و ازادی گرایی منفک کرد . باری در تقابل با دیدگاهی که ملت را بسته و منقاد ایده ای واحد و همسان می پسندد شهروند نوین مجبور نیست خود را همرنگ نظم حکمرانی کند و دیکته وار یک هویت ذاتی واحد را بر گزیند .تکثر و تنوع و حق انتخاب محور اصلی شهروندی نوظهور ایران است.
- به عقیده "کیث فالکس" نظریه پرداز شهروندی ، کارکرد اصلی شهروند شدن ، اداره جامعه مطابق با اصول احترام و رعایت حقوق دیگران و تعهد به ایفای نقش در جهت حفظ نهادهای مشترکی است که این حقوق را بر قرار و پایدار نگه می دارند.بر این مبنا پیوند میان مردم با یکدیگر و حکومت از طریق ریسمان قانونی ایجاد اتصال می کند که بافته و تافته خود مردم و تصویر گر خیر همگانی و منافع جمعی انهاست. قانون باید با وجدان مردم همراه باشد. قانون بریده از نظر مردم تحمیل موضوعه با توسل به زور است.
- با این نگاه نحوه اداره عمومی و قانونگذاری و حق تعیین سرنوشت و رفراندوم باید مطمح نظر قرار گیرد.حس تعهد میان اعضای جامعه ایرانی در گرو احترام به تکثر است . حامی پروری و شهروند درجه یک و دو سازی و خودی و ناخودی کردن شهروندان در تعارض با اصل اخوت و برابری همگان است. گسل ها در این وضعیت فعال تر و میل به گریز از شهروندی و حرکات خشونت بار یا خسارت افرین تشدید می شود. تنها در صورتی می توان همبستگی و چسبندگی ملی را حفظ کرد که احترام به همه ،شعار شهروندی نوین و حکمرانی شهروند مدار باشد.
- انگاه خوش اتیه هستیم که حق تعیین سرنوشت نسل تغییر کرده را پذیرا باشیم.شیوه ها و تکنیک های سیاست عمومی باید عوض شود تا مراد مردم در تثبیت حق تعیین سرنوشت پدیدار گردد. نحوه سیاست سازی و تقسیم قدرت و فرصت باید چنان باشد که شهروند حس کند اداره امور عمومی برپایه حق انتخاب وی تمشیت می شود. خبرگان در این منظر باید معدل خرد مردم باشند نه نماینده قدما و نمود سنتهای گسسته برخاسته از طبقه ای خاص!
- خشونت در عرصه عمومی مولود بد سیاستی است . وقتی بین شهروند حامی و شهروند معترض یا ناقد فرق گذاشته می شود این شکاف تبعیض پرور اداره توافقی امور را به چالش می کشد و امر عمومی و سیاست جولانگاه ستیز و تعارض منافع می شود . اتفاقی که در جامعه ایران ما طی دهه های اخیر شکل گرفته و نباید عادی سازی شود . لذا راه حل میطلبد.
- علت یابی پدیداری حرکت های رادیکال و خشونت مدار در کشور نیازی مبرم است . ریشه های پیدا و پنهان تشنج و تنش اجتماعی همواره به نظم عمومی اسیب زده و خیر همگانی را می خشکاند . باید به این باور برسیم که ایده شهروندی بدنبال احترام به همگان است. بقول هگل نیاز انسان به حرمت نفس و شناسایی هویت مستقل وی ، به عنوان موجودی خوداگاه و عاقل است که او را به تصور ارزشمند دیده شدن وارد فضای کنش و واکنش می کند. اگر مردم یا طیف هایی از مردم دیده نشوند یا کتمان شوند با ارزش های شهروندی سنخیت نداشته و بلا خیز خواهند شد.سندرم مبتلایان به کتمان شهروندی از همان عقایدی بر می خیزند که در سیمای ملی برخی انها را توصیه به مهاجرت از کشور و جلای وطن می کنند.
- شهروندی با نظام حقوق و تکالیف متجانس و منطقی خود یک زیست بوم مردم محور با احترام به همگان را به تصویر می کشد. در این زیست حق تعیین سرنوشت و انتخاب مردم بوسیله مردم حرف اول و اخر را می زند . این زیست در تقابل با نظارت استصوابی ، قیم پنداری حکمرانی ، حامی پروری ها و رفراندوم هراسی است. در نقطه مقابل،این انگاره مولود و موجد ازادی بیان و حق نقد و حق بر مخالفت و اتکا به خرد انتقادی و تکثر است . این زیست تفاوت ها را موهبت دانسته و نظم حقوقی را بر پایه ارزش های حقوق بشری چیدمان میکند.حرکت هایی که تداعی امتناع شهروندی است با رای مردم حذف و حرمت گذاران فهم مردم و احترام به تکثر منزلت دیده و منتخب شهروندان میشوند.
باشد روزی که شاخص ها و معیارهای شهروندی در جامعه ما ارزش تلقی شده و حکمرانان به جای تلون طبع خویش ، نمودهای دموکراتیک را ارج نهاده و به همه شهروندان احترام بگذارند تا بقول مستشار الدوله در جمیع احوال مرفه الحال و از هر گونه جبر وستم اسوده خیال گردند.
+ نوشته شده در شنبه دوم اردیبهشت ۱۴۰۲ساعت ۹:۱۱ ق.ظ  توسط محمد صالح نقره كار |
يادداشت هاي محمد صالح نقره كار...
ما را در سایت يادداشت هاي محمد صالح نقره كار دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : enoghrekarc بازدید : 33 تاريخ : دوشنبه 4 ارديبهشت 1402 ساعت: 16:36